جهت عوض شده
زمانی بود که همه مردم به خدا نزدیک تر بودند وبعضی توفیق پیدا کردند به خدا رسیدند جامعه جهتش به سمت خدا بود یعنی وقتی قطار جبهه راه می افتاد همه پیر جوان بدون بلیط سوار می شدند من بسیجی اعزام شدم یگان دریایی خرمشهر روز اول به ما آموزش باز بست موتور قایق آموختند روز بعد قایقرانی روز سوم هرقایق تعدادی سوارشدیم توی خلیج دور زدیم گفتن فردا می خواهیم عملیات فرضی انجام دهیم وقتی قرار بود عملیات شروع شود فرمانده می گفت نخ لباس ها را محکم ببندید که باز نشود واگر شل ببندید لباس شما را خفه می کند خیلی مواظب باشید که ما مرحله قبل تعداد پانصد نفر به دریا ریختیم در پایان 5 نفر غرق شدند شما را چند کیلیومتر به داخل خلیج فارس می بریم تا شب خودتان را به ساحل برسانید خیلی ترسیده بودیم با توجه به اینکه داوطلب بودیم ولی با کمال میل می پذیرفتیم هرقایق ده نفر سوار شدیم از ساحل فاصله گرفتیم یک غریق نجات می گفت وقتی قایق درحرکت بودخودتان رابه بیندازید می ترسیدیم باسرعت اگر به آب بیفتیم چند متر به آب فرومی رویم من بین همرزم ها با همان سرعت خودم را انداختم ولی چون لباس پوشیده بودم خیلی فرونرفتم هر کس خودش را نمی انداخت غریق نجات ها به زور به آب می انداختند کسانی که وزنشان زیاد بود لباس خیلی فشار می آورد زیرآب می رفتند داد می زدند کمک می خواستند غریق نجات می آمد کنارشان سرشان را فشار می داد بیشتر به زیر آب می رفتند همه این سختی ها را پذیرفتیم که آینده بهتر داشته باشیم حالا جهت به سمت دنیا گرایش یافته البته عده ای حق شان هست یا نیست به نون نوا رسیده اند ولی عرض من این است با توجه به اینکه خداوند نعمت را تمام کرده اون قطاری که صادقانه مردم رابه سمت خدا می برد تبدیل شده به پدیده شاندیذ کیش وگاهی در کنار این پدیده ها مشاهده می کنیداز باغات طرقبه هزاران بطری مشروبات الکی کشف می کنند خدا خودش بخیر کند وانشالله این توسعه دنیا برای خدا باشد